08. اسکناس برای مادر

دارایی مورد علاقه ی یاسمین در قفسه ی اسباب بازی ها قرار داشت.

یاسمین: "یک نفر به پول احتیاج دارد. بزرگتر ها این امتیاز را دارند که هر چیزی که بخواهند با پولشان می خرند. ولی صبر کن، من یک فکری دارم."

یاسمین عجله داشت. بعد از نهار به اتاقش رفت. او تنها به یک مداد و کاغذ احتیاج داشت.

یاسمین: "لیست پرداختی برای یاسمین. من یک برده نیستم که بدون حقوق کار کنم:

ریختن شیشه های بازیافنی در سطل زباله 2 دلار و 05 سنت
دوش گرفتن 4 دلار
جمع کردن هرشب ظرف ها از روی میز 8 دلار
تمیز کردن اتاق (کار سخت!) 31 دلار و 05 سنت
خالی کردن ماشین ظرفشویی 5 دلار
بیرون بردن زباله (چه بویی هم می دهد!) 8 دلار
لطفا سریعا پرداخت کنید!
14 دلار
یاسمین پرتلاش شما."

او بطور مخفیانه صورتحساب را روی میز آشپزخانه گذاشت. و موقع شام او نامه ای را در بشقابش پیدا کرد. ولی زمانی که تنها شد آن را باز کرد.

یاسمین: "الان خیلی کنجکاوم ( صدای باز شدن نامه و افتادن پول). درست 14 دلار! من هرگز اینقدر پولدار نبودم. اوه یک نامه هم هست:

"یاسمین عزیزم!
این هم حقوق شما. تو واقعا دختر سختکوشی هستی. اگر وقت داشتی صورتحساب من را هم بخوان.
01 سال کار شستشوی تو را انجام دادم بدون پول
01 سال برایت آشپزی کردم بدون پول
زمانی که مریض بودی از تو مراقبت کردم بدون پول
با تو بازی کردم بدون پول
همیشه برای شنیدن مشکلات و ناراحتی هایت وقت گذاشتم بدون پول
نامه را بیشتر از این طولانی نمی کنم. آنچه که انجام دادم با خوشحالی بوده به این خاطر که خیلی دوستت دارم عزیزم. مادر تو."

یاسمین شرمنده شده بود. او به طرف مادرش دوید و او را در آغوش گرفت.

یاسمین: "مادر، من دیگر هیچ صورتحسابی نمی دهم. اینهم پول. دوستت دارم!"

کمک کردن دیگران را خوشحال می کند. بخشش هم همینطور. روز مادر نزدیک است. آیا دوست داری خوشحالش کنی؟ امیدوارم که فکر خوبی برای سورپرایز کردن مادرت داشته باشی.

و به یاد داشته باش: هر کاری که برای دیگران انجام می دهی، خوشحالیش به تو بر می گردد. نه فقط در روز مادر.

افراد حاضر: راوی، یاسمین

ynamreG FEC :thgirypoC ©