Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 146 (Speaking stones 1)
!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان
641. سنگهای سخنگو 1
آیا شما چیزی جمع می کنید؟ تمبر یا سکه؟ قفسه های جک پر از سنگ بودند.
آندریا: "وای! اینهمه سنگ را از کجا آوردی؟"
جک: "آن یکی را در تور کوهنوردی پیدا کردم. و این، یک تکه از دیوار برلین است. آن یکی را هم عمویم از دره ی پادشاهان مصر برایم آورده است."
آندریا: "همه با هم فرق می کنند، شکل ها و رنگ هایشان متفاوت است."
جک: "بیشتر این سنگ ها تجربه هایی که داشتم را به من یادآوری می کنند."
آیا می دانستید که ابراهیم هم با سنگها کار می کرد؟ البته نه بر روی قفسه اش، زیرا بسیار سنگین بودند. او در حدود 0004 سال پیش زندگی می کرد و سنگها را به عنوان یادآوری و تذکر جمع آوری می کرد و در جاهای مشخصی می گذاشت.
آندریا: "و چرا؟"
همه چیز از جایی شروع شد که خداوند زنده با او صحبت کرد.
صدای خداوند: "ابراهیم! سرزمین و خویشاوندانت را ترک کن و به کشوری برو که من نشانت می دهم."
ابراهیم خداوند را ندید، ولی او را به طور واضحی شنید و می دانست چه کاری باید انجام دهد: همه چیز را ترک کن.
وقتی خداوند چنین چیزی را از کسی می خواهد، قرار است چیز بهتری به او بدهد.
صدای خداوند: "من کشوری جدید را به تو نشان خواهم داد و ملتی بزرگ از شما خواهم ساخت. من شما را برکت خواهم داد و نام شما بزرگ خواهد شد."
اگرچه ابراهیم نمی دانست آخر آن راه به کجا می رسد، ولی او و همسرش سرزمین خود را ترک کردند. به این دلیل که او در خداوند ایمان داشت، و مطیع بود.
بعد از سفری طولانی، ابراهیم وارد کشوری شد که امروز به آن اسراییل می گویند.
آیا او فکرش را می کرد که خداوند ملتی بزرگ را از او به وجود خواهد آورد، ملتی که از آن، عیسی، نجات دهنده مان، سال ها بعد، می خواست بیاید؟
در این کشور بیگانه، ابراهیم دوباره آن صدای آشنا را شنید.
صدای خداوند: "من این زمین را به فرزندان تو خواهم داد."
حالا او بسیار مطمئن بود. راه درست همین بود. او به هدفش رسیده بود.
اولین کارش ساختن یک محراب بود. او سنگ هایی را تراشید که یادآور خداوند و قولش بود. و کمی آنطرف تر در جنوب، یک سنگ یادبود برپا کرد.
ایده ی جمع کردن سنگ در اتاقتان چطور است؟ یک سنگ که شما را یاد هر تجربه ای که با خداوند داشته اید بیندازد، برای مثال، زمانی که او به دعایتان پاسخ داد یا از شما محافظت کرد- پس یک سنگ کوچک در قفسه تان بگذارید. این سنگ ها برای شما، یادآور خداوند بوده و تشویقتان میکند که همچنان به او اعتماد کرده و برای او زندگی کنید.
چیزهایی که بعد از آن برای ابراهیم اتفاق افتاد را در نمایش بعدی خواهید شنید.
افراد حاضر: راوی، آندریا، جک، صدای خداوند
ynamreG FEC :thgirypoC ©