STORIES for CHILDREN by Sister Farida

(www.wol-children.net)

Search in "Farsi":

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 123 (The runaway)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

321. فراری


او در یک راه باریک دوید، از بالای سنگ ها سر خورد و پاهایش را با خار بوته ها خراش داد.

اونیسیموس (در حال نفس زدن): "باید بروم، خسته شده ام. دیگر دلم نمی خواهد هر روز کار کنم. می خواهم یک زندگی نو را شروع کنم. دور، خیلی دور. ولی باید مواظب باشم تا گیر نیفتم."

برده های فراری به شکل وحشتناکی مجازات می شدند. یا ممکن بود با آهن داغ روی بدنشان علامت بگذارند یا جلوی حیوانات وحشی بیندازند. این فکر باعث می شد که اونیسیموس هر چه سریعتر بدود. معنای اسمش "مفید" بود. آیا این اسم به کسی می خورد که بدزدد و برود؟

رویای او، یک زندگی تازه در یک کشور خارجی بود. او می خواست در رم پنهان شود. ولی چه کسی می توانست فکرش را کند که از میان اینهمه آدم در این شهر بزرگ، او پیش دوست اربابش برود؟

پاول: "خب که اینطور، تو فرار کردی."

اونیسیموس: "من چیز دیگری از زندگی می خواهم و دوست ندارم برده باشم."

پاول: "و؟ تو الان از زندگی جدیدت راضی هستی؟"

اونیسیموس: "راستش، فکر می کردم جور دیگری باشد. حتی اگر فرار نکرده بودم. الان مشکل مالی هم هست... من حدس می زنم در مسیر اشتباهی نبودم."

پاول: "اونیسیموس، تو به جای اشتباهی بدنبال یک زندگی تازه آمدی."

آنجا در رم اونیسیموس فهمید که فقط از طریق عیسی است که می توان زندگی تازه پیدا کند. به این دلیل که او گناهان ما را می بخشد و ما را نو می کند. آیا تا به حال آرزو کرده ای که ای کاش می توانستی از اول شروع کنی؟ عیسی به تو زندگی تازه می دهد. او آن را به همه ی کسانی که به گناهان خود اعتراف می کنند و به او اعتماد می نمایند می دهد.

اونیسیموس این زندگی نو را دریافت کرد. ولی مرحله ی بعدی چه بود؟

پاول: "بهترین کار این است که پیش اربابت فیلمون بر گردی."

اونیسیموس: "به آنجا برگردم؟"

پاول: "نگران نباش. من برایت نامه ای می نویسم که به او بدهی. او دوست من ا ست. او عیسی را دوست دارد و با کمال میل تو را دوباره قبول می کند."

اونیسیموس با اطمینان کافی برگشت.

فیلمون: "تو دوباره اینجایی. ما همه جا به دنبلت گشتیم."

اونیسیموس: "من این نامه را برای شما آورده ام."

فیلمون: "فیلمون عزیز، من اونیسیموس را بر می گردانم. او زندگی جدیدی را با عیسی شروع کرده است. اگر او به هر شکلی تو را اذیت کرده، من بهایش را می دهم و همه چیز را به شکل اولش بر می گردانم."

اونیسیموس به گرمی پذیرفته شد و با خوشحالی در کناز فیلمون ماند. او از طریق عیسی، یک زندگی نو در یک مکان قدیمی داشت.


افراد حاضر: راوی، اونیسیموس، پاول، فیلمون

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on August 07, 2024, at 09:20 AM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)