Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 069 (The showdown 2)
!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان
96. مرحله نهایی مسابقه 2
کاسه ی سوپ بر روی میز بود، ولی کسی چیزی نخورد. دو صندلی خالی بودند. آیا آنها برای همیشه خالی می ماندند؟
مبلغ: "اصلا معنی ندارد. سی سال است که با اسکیمو ها در باره ی عیسی حرف می زنیم ولی آنها نمی خواهند باور کنند. قلب هایشان مانند یخ سرد است."
خانم مبلغ: "و حالا این. دو مبلغ و سه اسکیمو بر روی یخ ها هستند و نمی دانند که امواج سنگین دارند می آیند. دیگران دارند می میرند و جادوگر فقط به ما می خندد."
مبلغ: "ما تسلیم نمی شویم و دعا می کنیم. اگر عیسی بخواهد می تواند نجاتشان دهد. او تمام قدرت های زمین و آسمان را دارد."
در حالیکه آنها دعا می کردند، اقیانوس صدای بلندی کرد. موج های قوی پوشش یخی روی اقیانوس را شکستند. پنج اسکیمو بر روی سورتمه هایشان از ترس جانشان فریاد می زدند.
موسی: "یخ دارد می شکند، ما می میریم."
اسکیمو: "بگذارید سگها هدایتمان کنند."
سگها دویدند. موج بزرگی به هوا رفت. تکه های بزرگ یخ راه را بستند. آنها در حالیکه تقریبا بیهوش شده بودند به صخره رسیدند. سورتمه شان بین آب و آسمان گیر کرده بود. سگها دیگر نمی توانستند بدوند. موسی دور خودش چرخید. قلبش نزدیک بود بایستد. تکه ی بسیار بزرگی از یخ به سمت آنها می آمد و می توانست آنها را محکم به صخره ها بکوبد. موسی فریاد زنان به عیسی گفت:
موسی: "خداوند عیسی، به ما کمک کن!"
با صدایی بلند، تکه یخ به زیر سورتمه اشان رفت و آن را بلند کرد و به سمت ساحل پرتاب کرد.
موسی و اسکیمو: "نجات پیدا کردیم! ما نجات پیدا کردیم!"
سپس یک موج دیگر آمد و همگی را پرتاب کرد. درحالیکه کاملا خیس شده بودند کمی بالاتر رفته و به جای امنی رسیدند. آنها باید 9 روز خطرناک را تحمل می کردند.
سرانجام، زمانی که یخ دوباره سفت شد توانستند به خانه برگردند. خداوند از آنها محافظت کرده بود.کولی از دور آنها را دید.
کولی: "کوپا، آنها دارند می آیند! دارند می آیند!"
کوپا: "چه کسی؟"
کولی: "مبلغ ها. عیسی مسابقه را برد!"
کوپا: "غیرممکن است! بعد از 9 روز، هیچ کس از آن موج های قوی خطرناک زنده بر نمی گردد."
جادوگر بدون اینکه به آنها هشدار بدهد گذاشته بود به دریا بروند. اما آنها بسیار خسته ولی در امان به خاننه برگشته بودند.
این معجزه ی خداوند است.
کوپا این را فهمید و به غیسی ایمان آورد.یکنفر از خوشحالی زیاد به سمت کلیسا دوید و زنگ ها را به صدا درآورد. از آن زمان، بسیاری از اسکیموها به عیسی ایمان آوردند.
افراد حاضر: راوی، مبلغ، همسر مبلغ، موسی، اسکیمو، کوپا، کولی
ynamreG FEC :thgirypoC ©