Home
Links
Contact
About us
Impressum
Site Map


YouTube Links
App Download


WATERS OF LIFE
WoL AUDIO


عربي
Aymara
Azərbaycanca
Bahasa Indones.
বাংলা
Български
Cebuano
Deutsch
Ελληνικά
English
Español-AM
Español-ES
فارسی
Français
Fulfulde
Gjuha shqipe
Guarani
հայերեն
한국어
עברית
हिन्दी
Italiano
Қазақша
Кыргызча
Македонски
മലയാളം
日本語
O‘zbek
Plattdüütsch
Português
پن٘جابی
Quechua
Română
Русский
Schwyzerdütsch
Srpski/Српски
Slovenščina
Svenska
தமிழ்
Türkçe
Українська
اردو
中文

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 136 (First aid 4)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

631. کمکهای اولیه 4


(صدای ترافیک)

دختر: "مدرسه ی زندگی قسمت 3. کمک های اولیه."

آیا شما تا بحال بیمارستانی را دیده اید که در آن هیچ دکتر یا پرستاری نباشد؟

چنین بیمارستانی وجود داشت. آنجا واقعا شبیه بیمارستان نبود، بلکه مانند یک استخر شنا با دو استخر جداگانه بود. کل تجهیزات توسط چهار ایوان قوس دار، و یک راهرو که دو استخر را جدا می کرد احاطه شده بود.

بسیاری از افراد مریض در آنجا دراز کشیده بودند ولی هیچ دکتری آنها را درمان نمی کرد. هیچ کمک های اولیه ای وجود نداشت و هیچ آمبولانسی هم برای شرایط اورژانسی نبود.

بیماران بطور مداوم به آب نگاه می کردند. به آنها گفته شده بود که یک فرشته آن آب را لمس کرده و خواهد کرد. هر کسی که اول وارد آب می شد شفا می یافت. و همه ی آنها می خواستند درمان شوند! بخصوص یک مرد فلج. او امیدوار بود ار آن آب کمک دریافت کند.

مرد: "من نمی توانم چشمانم را از آب بردارم. آنجا را نگاه کنید، حرکت می کند! من باید اولین نفری باشم که درون آب می رود (صدای نفس). باز هم دیر کردم. هرگز نمی توانم."

او ناامید، دوباره سر جایش دراز کشید. او به مدت 83 سال منتظر این کمک بود.

روزی یکنفر به دیدارش آمد.

عیسی: "آیا می خواهی شفا پیدا کنی؟"

مرد: "بله، ولی کسی را ندارم که مرا به درون آب ببرد. همیشه بقیه زودتر از من وارد آب می شوند."

عیسی: "بایست! زیراندازت را جمع کن و راه برو."

مرد ایستاد، او شفا یافته بود. کمک های اولیه بدون سوزن یا باند. بعد از83 سال او کاملا درمان شده بود! نمی دانم آیا دیگران نیز برای او خوشحال بودند یا نه؟

فریسی: "این چه کاری است که انجام می دهی؟ امروز سبت است. در این روز استراحت، حمل کردن تختت ممنوع است."

مرد: "مردی که مرا شفا داد به من گفت تشکم را بر دارم و بروم."

فریسی: "او که بود؟"

مرد: "نمی دانم. او را دوباره ندیدم."

آیا شما می دانید او که بود؟ او خداوند عیسی بود. اواولین و بهترین را به ما می دهد. نه فقط به بدن، بلکه همینطور برای روح هایمان. او با خوشحالی کمک می کند و نجات می دهد.

او زمانی که با آن مرد شفا یافته صحبت نمود، نصیحت های خوبی کرد.

عیسی: "تو الان سالم هستی. ظالم نباش و دیگر گناه نکن تا اتفاق بدتری برایت نیفتد."

من می توانم منظور عیسی را حدس بزنم. شما چطور؟


افراد حاضر: راوی، مرد، عیسی، فریسی، دختر

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on August 07, 2024, at 02:45 PM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)