Home
Links
Contact
About us
Impressum
Site Map


YouTube Links
App Download


WATERS OF LIFE
WoL AUDIO


عربي
Aymara
Azərbaycanca
Bahasa Indones.
বাংলা
Български
Cebuano
Deutsch
Ελληνικά
English
Español-AM
Español-ES
فارسی
Français
Fulfulde
Gjuha shqipe
Guarani
հայերեն
한국어
עברית
हिन्दी
Italiano
Қазақша
Кыргызча
Македонски
മലയാളം
日本語
O‘zbek
Plattdüütsch
Português
پن٘جابی
Quechua
Română
Русский
Schwyzerdütsch
Srpski/Српски
Slovenščina
Svenska
தமிழ்
Türkçe
Українська
اردو
中文

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 078 (Lou Ling makes a decision)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

87. لو لینگ تصمیم می گیرد


لوو لینگ یک مشکل بزرگ داشت. او به بتی فکر می کرد که بالای در بر روی قفسه قرار داشت. او در چین زندگی می کرد و پدر و مادرش به او گفته بودند که آن تکه چوب خداست.

درست نیست، نمی تواند درست باشد. خدای زنده در آسمان است و این مجسمه در قفسه چیزی جز یک بت مرده نیست. او دست داشت ولی نمی توانست به کسی کمک کند. او دهان داشت ولی نمی توانست حرف بزند. او گوش داشت اما نمی توانست بشنود.

مردم او را می پرستیدند ولی نمی دانستند که خدای زنده آن را منع کرده است: من خداوند، خدای شما هستم وشما نباید به جز من برای خدای دیگری تعظیم کنید.

لوو لینگ درباره ی آن فکر می کرد:

لوو لینگ: "آیا این خدای حقیقی است که بر روی قفسه ما نشسته است؟"

در مدرسه ی مسیحی که او درس می خواند درباره ی تنها خدای واقعی چیزهایی شنیده بود. او یاد گرفته بود که خداوند پسر خود را به این دنیا فرستاد تا بتواند برای گناهان تک تک ما بمیرد. او بسیار تحت تاثیر قرار گرفت وقنی شنید که عیسی بعد از سه روز از مردگان زنده شده و اکنون در ملکوت است.

حق با کیست؟ چه کسی خدای حقیقی است؟ عیسی یا آن مجسمه در خانه ی آنها؟

لوو لینگ: "می دانم چکار کنم: من آن بت را در حیاط خانه دفن می کنم. اگر او دوباره زنده شد، آن وقت می دانم که او خدای واقعی است."

لوو لینگ یک بیلچه برداشت، به حیاط رفت و بت را دفن کرد. او از فکر خودش خوشحال بود و سپس به داخل خانه برگشت. روز اول گذشت. در روز دوم او به سراغ آن قبر کوچک رفت و خاک را کمی به کنار زد. مجسمه هنوز در آنجا دراز کشیده بود. او بی صبرانه منتظر روز سوم بود. ولی در این روز هم مثل سایر روزها، بت در زیر زمین مرده بود.

لووو لینگ: "من حالا به خداوند عیسی ایمان می آورم، کسی که برای من مرده و دوباره زنده شده است."

لوو لینگ تصمیم درستی گرفته بود و اغلب خداوند زنده را در زندگیش تجربه می کرد و می دید که هیچگاه تنهایش نمی گذارد.

"من خداوند، خدای شما هستم، شما هیچ خدای دیگری جز من ندارید. و هیچ چیز نباید برای شما از من مهمتر باشد."


افراد حاضر: راوی، لوو لینگ

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on August 05, 2024, at 05:10 PM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)