Home
Links
Contact
About us
Impressum
Site Map


YouTube Links
App Download


WATERS OF LIFE
WoL AUDIO


عربي
Aymara
Azərbaycanca
Bahasa Indones.
বাংলা
Български
Cebuano
Deutsch
Ελληνικά
English
Español-AM
Español-ES
فارسی
Français
Fulfulde
Gjuha shqipe
Guarani
հայերեն
한국어
עברית
हिन्दी
Italiano
Қазақша
Кыргызча
Македонски
മലയാളം
日本語
O‘zbek
Plattdüütsch
Português
پن٘جابی
Quechua
Română
Русский
Schwyzerdütsch
Srpski/Српски
Slovenščina
Svenska
தமிழ்
Türkçe
Українська
اردو
中文

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 115 (The greatest Christmas present)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

511. بهترین هدیه کریسمس


دختر: "بی صبرانه منتظر کریسمس هستم. امسال لیست آرزوهایم بسیار بلند است."

پسر: "امیدوارم بزرگترین آرزوی من برآورده شود. دلم به شدت یک گوشی هوشمند می خواهد."

تو باید کمی بیشتر صبر کنی.

دختر: "بله، متاسفانه!"

ولی خوشبختانه نه به اندازه ی شمعون.

پسر: "او کیست؟"

انجیل او را به این شکل معرفی می کند: دیگر چندان جوان نبود و در حقیقت نسبتا پیر شده بود. او در اورشلیم زندگی می کرد و به خداوند ایمان داشت. او می بایست 04 سال صبر می کرد- شاید حتی بیشتر- تا بزرگترین آرزویش برآورده شود.

دختر: "آن همه؟ و بزرگترین آرزویش چه بود؟"

آرزوی او به یکی از قول های خداوند ربط داشت.

خداوند: "شمعون، تو فقط زمانی خواهی مرد که نجات دهنده ی دنیا را دیده باشی."

با وجودیکه شمعون باید صبر می کرد و صبر می کرد و صبر می کرد، ولی هرگز امید خود را از دست نداد. چون می دانست که می تواند به قول خداوند اطمینان کند.

یکروز او به معبد رفت. و درست در همان زمان، مریم، یوسف و عیسی کوچک هم رسیدند. وقتی شمعون کودک را دید، ناگهان فهمید: او نجات دهنده ی موعود است! شمعون عیسی را دید. الان بزرگترین آرزوی او برآورده شده بود. و این بیشتر از هر هدیه ی دیگری در دنیا او را خوشحال کرده بود!

با ذوق بسیار کودک را در آغوش گرفت و دعا کرد.

شمعون: "خداوندا، اکنون من می توانم در آرامش از دنیا بروم، برای اینکه تو به قولت برای من عمل کردی. و چشمان من نجات دهنده ی دنیا را دیده اند."

یکنفر این شعر را درباره ی شمعون گفته است:

(صدای موسیقی)

پیرمردی بود شمعون نام،
یافت مرادش، چودید پسر خدا.
نزد من هم بیا تو ای ناجی،
چون کنم باز من در را.
نزد من هم بیا تو ای ناجی،
چون کنم باز من در را.

من نمی دانم که آیا همه ی آرزوهای شما در کریسمس برآورده می شود یا نه. ولی مطمئنم زمانیکه دعا کنید تا عیسی وارد زندگیتان شود، مثل این شعر، عیسی همین امروز آن را برآورده می کند.


افراد حاضر: راوی، دختر، پسر، خداوند، شمعون

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on August 07, 2024, at 08:31 AM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)