Home
Links
Contact
About us
Impressum
Site Map


YouTube Links
App Download


WATERS OF LIFE
WoL AUDIO


عربي
Aymara
Azərbaycanca
Bahasa Indones.
বাংলা
Български
Cebuano
Deutsch
Ελληνικά
English
Español-AM
Español-ES
فارسی
Français
Fulfulde
Gjuha shqipe
Guarani
հայերեն
한국어
עברית
हिन्दी
Italiano
Қазақша
Кыргызча
Македонски
മലയാളം
日本語
O‘zbek
Plattdüütsch
Português
پن٘جابی
Quechua
Română
Русский
Schwyzerdütsch
Srpski/Српски
Slovenščina
Svenska
தமிழ்
Türkçe
Українська
اردو
中文

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 134 (STOP 2)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

431. بایست 2


دختر: "مدرسه ی زندگی قسمت اول. امروز نگاهی به علامت ایست می اندازیم!"

(صدای ترافیک)

پسر: "آیا او دیوانه است؟ او درست از جلوی تابلوی ایست با سرعت بسیار زیاد رد شد."

دختر: "شاید عجله دارد؟"

در انجیل درباره ی مردی می خوانیم که عجله داشت. او غیر قابل پیش بینی بود و همه از او می ترسیدند. زیرا در فکر کشتن بود. مردم بی گناه از دست او در عذاب بودند.

سائول: "ما می خواهیم همه ی مسیحیان را شلاق بزنیم، هر کسی که بگوید عیسی پسر خداست. بیایید از دمشق شروع کنیم."

او می خواست مردان و زنان را دستگیر کند. و کشیش اعظم نیز به او چراغ سبز و اجازه داده بود.

(صدای راه رفتن) سائول تندتر و تندتر می رفت. ولی ناگهان ایستاد.

نوری از آسمان اطرافش را گرفت.

عیسی: "سائول! سائول! چرا مرا آزار می دهی؟"

سائول: "خدایا، تو که هستی؟"

عیسی: "من عیسی هستم، کسی که تو اذیتش می کنی. بلند شو و به دمشق برو. در آنجا خواهی فهمید چه کاری از تو می خواهم تا انجام دهی."

مردانی که همراه سائول بودند نیز آن صدا را شنیدند ولی کسی را ندیدند. زمانی که سائول بلند شد، کور شده بود. همراهانش او را به سمت شهر هدایت کردند.

عیسی سائول را متوقف کرد. سپس او فهمید که زندگیش در راه غلطی بوده است. او فکر می کرد که به خداوند تعلق دارد. اما اینطور نبود. بدون عیسی، همه ی ما در مسیر اشتباه هستیم. ما در راهی هستیم که به بهشت نمی رود. این یک راه خطرناک است. به همین خاطر عیسی سائول و بسیاری دیگر را متوقف کرد.

دختر: "من هیچوقت نوری ندیده ام."

"علامت های ایست" خداوند برای هر شخصی فرق می کند.

پسر: "می تواند مثلا یک تصادف و یا مریضی باشد. برای شما چطور بود؟"

"علامت ایست" من یک موعظه بود. خداوند همچنین از افراد دیگر بعنوان علامت ایست دیگران استفاده می کند.

دختر: "و بعد برای سائول چه اتفاقی افتاد؟"

او اعتراف کرد که در راه اشتباه بوده و سپس دعا کرد. بعد از سه روز، مردی برای دیدنش آمد.

آنانیاس: "برادر عزیزم سائول، خداوند عیسی مرا پیش تو فرستاده تا تو بتوانی دوباره ببینی. از روح القدس پر شو، کسی که برای سفر زندگیت به تو قدرت می دهد."

در همان لحظه، سائول دوباره بینا شد.

پسر: "و بعد؟"

مسیحیانی که او می خواست آنها را بکشد تبدیل به بهترین دوستانش شدند. و او بسیاری را به سمت عیسی هدایت کرد و راه را به ایشان نشان داد.


افراد حاضر: راوی، دختر، پسر، سائول، عیسی، آنانیاس

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on August 07, 2024, at 02:34 PM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)