STORIES for CHILDREN by Sister Farida(www.wol-children.net) |
|
Home عربي |
Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 049 (The Good Shepherd) This page in: -- Albanian -- Arabic -- Armenian -- Aymara -- Azeri -- Bengali -- Bulgarian -- Cebuano -- Chinese -- English -- FARSI -- French -- Fulfulde -- German -- Greek -- Guarani -- Hebrew -- Hindi -- Indonesian -- Italian -- Japanese -- Kazakh -- Korean -- Kyrgyz -- Macedonian -- Malagasy -- Malayalam? -- Platt (Low German) -- Portuguese -- Punjabi -- Quechua -- Romanian -- Russian -- Serbian -- Sindhi -- Slovene -- Spanish-AM -- Spanish-ES -- Swedish -- Swiss German? -- Tamil -- Turkish -- Ukrainian -- Urdu -- Uzbek
!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید 94. شبان نیکوچند وقت پیش، من در حال رانندگی در برزگراه بودم که جنگل زیبا، باغ های انگور و دشت ها رامی دیدم و ناگهان یک گله گوسفند دیدم. آیا شما می دانستید که گوسفندان فقط به صدای چوپان خود گوش می دهند و نه صدای دیگری؟ آیا می دانستید که گوسفندان خیلی زود خسته می شوند و نمی توانند از خود دفاع کنند؟ آیا می دانستید که گوسفندان نمی توانند مانند سگ ها و اسب ها راه خودشان را پیدا کنند؟ گوسفندان با ناامیدی به یک چوپان احتیاج دارند که راهنمایی شان کند، از آنها محافظت کند و مراقبشان باشد. و ما هم به همین احتیاج داریم. هر زمان که گوسفندان را می بینم حرف های عیسی به یادم می آیند: عیسی: "من چوپان خوب هستم. گوسفندان من صدایم را می شناسند و به دنبال من می آیند." او چوپان خوب است و ما گوسفندانیم. عیسی زمانی یک داستان درباره آنها تعریف کرد. (صدای زمینه گوسفندان) عیسی: "چوپانی 001 گوسفند داشت. او آنها را به چمنزارهای سبز و آبهای گوارا می برد. زمانی که حیوانات وحشی می آمدند او خطر را بلافاصله می فهمید و از گله اش محافظت می کرد. گوسفندها وقتی در کنار چوپان می ماندند در امان بودند. همه چیز خوب بود. هنگام عصر، چوپان آنها را به خانه می برد و می شمرد که مطمئن شود همگی در آنجا هستند: 79، 89، 99، فقط 99 تا؟ یکی از گوسفندها گم شده بود! او راه خودش را رفته و گم شده بود. خسته و بدون کمک، فریاد میزد و کمک می خواست. به خاطر داشته باش: گوسفندان بدون چوپان گم می شوند. ولی چوپان دلش برای آن گوسفند تنگ شد، دنبالش گشت و او را در زیر علف ها پیدا کرد. با خوشحالی آنرا بر روی شانه هایش گذاشت و به خانه برد. حالا گوسفند در امان و سلامت بود. چوپان به دوستانش گفت: با من خوشحالی کنید چرا که گوسفند گمشده ام را پیدا کردم." همین یک گوسفند برای او مهم بود. او بدنبالش گشت و پیدایش کرد. و دوستش داشت. عیسی چوپان خوب است. آیا صدایش را می شناسید؟ آیا بدنبالش می روید؟ شما با عیسی در امان و سلامت هستید. او آنچه را که می خواهیم به ما می دهد. او همیشه با ماست و در هنگام سختی هرگز ما را تنها نمی گذارد. با این وجود، مردم زیادی از او دور می شوند و راه خود را می روند. آیا شما می دانید آنها چرا این کار را می کنند؟ افراد حاضر: راوی، عیسی ynamreG FEC :thgirypoC © |