Home
Links
Contact
About us
Impressum
Site Map


YouTube Links
App Download


WATERS OF LIFE
WoL AUDIO


عربي
Aymara
Azərbaycanca
Bahasa Indones.
বাংলা
Български
Cebuano
Deutsch
Ελληνικά
English
Español-AM
Español-ES
فارسی
Français
Fulfulde
Gjuha shqipe
Guarani
հայերեն
한국어
עברית
हिन्दी
Italiano
Қазақша
Кыргызча
Македонски
Malagasy
മലയാളം
日本語
O‘zbek
Plattdüütsch
Português
پن٘جابی
Quechua
Română
Русский
Schwyzerdütsch
Srpski/Српски
سِنڌِي‎
Slovenščina
Svenska
தமிழ்
Türkçe
Українська
اردو
中文

Home -- Farsi -- Perform a PLAY -- 062 (Finally at the goal 2)

Previous Piece -- Next Piece

!نمایش نامه ها – برای دوستانتان اجرا کنید
نمایش نامه ها جهت اجرای کودکان

26. بلاخره در هدف 2


مردان دانایی که از شرق آمده بودند با نا امیدی قصر پادشاه در اورشلیم را ترک کردند. آنجا جایی بود که به دنبال عیسی، پادشاه تازه متولد شده گشته بودند. آنها آمده بودند که او را پرستش کنند و به همه نشان دهند که او بایستی خداوند و صاحب زندگی هایشان شود. ولی او را در اورشلیم پیدا نکردند. زمانیکه آنها آنجا را ترک کردند هوا دیگر تاریک شده بود.

مرد دانای اول: "چرا شاه هیرود آنقدر ناراحت بود؟"

مرد دانای دوم: "و چرا او می خواست جای دقیق پیدا شدن ستاره را بفهمد؟"

مرد دانای اول: "آنجاست، دوباره! ستاره ای که به ما نشان داد که پادشاه یهود متولد شده است."

آن مردان بابلی از دیدن ستاره بسیار خوشحال شده بودند.

تصور کن! ستاره روبرویشان بود و راه بیت اللحم را به ایشان نشان داد.

ستاره درست بر بالای یک خانه ایستاد. برای اینکه در آنجا، مریم و یوسف به همراه عیسی کوچک زندگی می کردند.

آنها بعد از سرشماری و زمانیکه همگی به خانه هایشان برگشته بودند در آنجا ماندند.

و حالا مردان دانا سرانجام در پایان جستجویشان بودند. آنها به داخل خانه رفتند و مریم و یوسف را پیدا کردند. و با چشمان خودشان عیسی کوچک، پادشاهی که خداوند فرستاده بود را دیدند. آنها با هیجان در برابرش تعظیم کرده و او را پرستش کردند. آنها می خواستند که به او تعلق داشته باشند. او قرار بود پادشاه و فرمانده زندگیشان شود.

آیا عیسی پادشاه شما نیز هست؟ آیا او می تواند شما را در زندگیتان راهنمایی کند؟ در تمام دنیا چیزی بهتر از این برای من و شما وجود ندارد که عیسی را به عنوان پادشاه زندگیمان داشته باشیم.

مردان دانا به او تعلق داشتند. آنها هدیه هایی که آورده بودند را باز کردند- آنها خیلی سپاسگزار بودند! طلا و عطرهای گرانبها، هدیه هایشان برای پادشاه همیشگی بود.

با ارزش ترین هدیه ای که ما می توانیم به او بدهیم زندگیمان است. هر کسی که زندگیش را به عیسی بدهد پاداش بسیار بزرگی خواهد گرفت.


افراد حاضر: راوی، دو مرد دانا

ynamreG FEC :thgirypoC ©

www.WoL-Children.net

Page last modified on April 09, 2025, at 01:50 PM | powered by PmWiki (pmwiki-2.3.3)